میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم

خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم

عریان عریان

از تمام وابستگی ها و اما و اگرها

می خواهم جامه خود را از تن بر کنم

سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید

می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم

سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو

از همه کابوس ها

رهایم کنید
.



تاريخ : پنج شنبه 28 خرداد 1394برچسب:, | 23:19 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

یه پسرایی هستن که . . .


صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه


شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک


ابروهاشون فابریک خودشونه


همونایی که نه لکسوز دارن نه کمـری ..!


اما مـرام دارن


چشمشون همه جا کار نمی کنه


و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیستن


پسرایی که موزیکـ های خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن


پُــــز نمیـــــــدن


پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست


آره رفیـق ..!


اونایی که تکیه کلامشون معرفته


بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن


آدم میتــونه بهشون تکیه کنه


کنارشـون آرامش داری


کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست


و آدم ها رو مثل هـم نمی بینن


این جور پسرا خیلی مـردن


خیلی تکن، خیلی خاصن …


خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن


ولی احساس شون قویه


آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه



تاريخ : پنج شنبه 28 خرداد 1394برچسب:, | 11:4 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

 

ﺑﺎﺯ ﮐـﻦ !

فرق نداﺭﺩ ﭼـــﻪ شرابی باشد

ﺍﺯ ﺩﺭ ﻣــﺴــﺠــﺪ ﻭ ﻣــﯿــﺨــﺎﻧــﻪ ﻧـﺒﺎﯾــﺪ ﺗــﺮﺳــﯿـﺪ

ﺭﺍﺯ ﺑــﺪ ﻣـﺴــﺖ ﺷــﺪﻥ ﺩﺭ ﺧـُـﻢ ﻣﯽ ﭘـﻨﻬﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﺳﺮ ﺑﮑﺶ !

ﺍﺯ ﺩﻭ ﺳــﻪ ﭘـﯿـﻤﺎﻧــﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺗﺮﺳـﯿـﺪ



تاريخ : چهار شنبه 27 خرداد 1394برچسب:, | 12:51 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |


 

خــــــدایا
نوایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد
یادت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد
دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد
والطافت را می خواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد



تاريخ : چهار شنبه 27 خرداد 1394برچسب:, | 9:40 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

کاش بعضیا

اگه ول می کنن می رن

اگه تنهات می ذارن

نگن که دلیلشون واسه انجام بعضی کارا چی بوده

بذارن همونطور فک کنیم اون کارا رو از روی دوست داشتن

یا اینکه دوست داشتن کاری واسمون انجام بدن انجام دادن

بذارن یه باور خوب خوب ازشون داشته باشیم

یه باور به شیرینیه اولین قهوه

نه به تلخیه آخرین قهوه



تاريخ : پنج شنبه 21 خرداد 1394برچسب:, | 12:5 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار

به هوایی سرد برمی گردم

در پی رویاهایم …

در پی تو …



تاريخ : پنج شنبه 21 خرداد 1394برچسب:, | 11:12 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

http://axgig.com/images/50545716519641987067.jpg



تاريخ : دو شنبه 18 خرداد 1394برچسب:, | 1:29 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

عشق من

این بار که از کنار من گذشتی واژه ای تلخ بگو

تا با آن سیگاری روشن کنم

و دنیا را در دود

به پشت میز همان کافه همیشگی برگردانم

شاید داخل فنجان قهوه تصویر تازه ای پیدا کنیم



تاريخ : یک شنبه 17 خرداد 1394برچسب:, | 19:11 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

دود سیگار با یه روح بیمار

عکس دونفره ی ما روی دیوار

دو سه روزه بیکار

توی خونه بیدار

اشکایی که میچکه روی گیتار !



تاريخ : یک شنبه 17 خرداد 1394برچسب:, | 18:30 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

 

چه لذتی دارد دعوا کردن باتو !

اعصاب خوردیهایش به کنار !

به کشیدن یک نخ سیگار در بالکن می ارزد . . .



تاريخ : یک شنبه 17 خرداد 1394برچسب:, | 18:28 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

چه کسی گفته که من تنهایم ؟

من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …

بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !

 



تاريخ : دو شنبه 11 خرداد 1394برچسب:, | 14:20 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

دلم خوش نیست . . .

غمگینم . . .

کسی شاید نمیفهمد . . .

کسی شاید نمیداند . . .

کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .

تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :

عجب احساس زیبایی . . . !

تو هم شاید نمیدانی . . . !



تاريخ : دو شنبه 11 خرداد 1394برچسب:, | 14:16 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

بسلامتی من...

 

منی که الان دلم واسه 

 

 یه بی معرفت تنگه...

 

منی که بغضمو جلو همه 

 

 قورت میدم که یه وقت  

 

 گریه نکنم... 

 

منی که هر آهنگی گوش 

  

 میدم به یاد تو  

 

می افتم... 

 

منی که شبا از تنهایی 

 

-از بی رویایی با  

 

هدفون تو گوشم  

 

می خوابم...

  

منی که این روزا توی 

 

 دنیای مجازی خودم  

 

غرق شدم...

 

منی که دیگه نمی دونم 

 

 حتی چه مرگمه و 

 

 چجوری باید خودمو  

 

 خالی کنم..  

 

منی که نامردی رو در  

 

حقم تموم کردن و هنوز 

 

 بلد نیستم نبخشمشون... 

  

آره رفیق...بسلامتی من...

 

منی که حال و روزم شاید

 

طوفانیه...



تاريخ : جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, | 3:47 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |
تاريخ : جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, | 3:13 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

خــــــدایا
نوایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد
یادت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد
دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد
والطافت را می خواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد



تاريخ : جمعه 8 خرداد 1394برچسب:, | 2:57 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |