*تبادل لینگ*
منتظرم
. اگہ یک روز پسردار شدم ...
دستشو ميگيرم ميبيرم عروسك فروشی،
ميگم هركدومو دوس داري انتخاب كن.
بهش ياد ميدم اين عروسك انتخاب خودشه،
پس بايد دوسش داشته باشه،
بهش ياد ميدم دنيای پسرونش فقط ماشين بازی نيست ،
بلكه بهش قول ميدم جايزه خوب نگه داری كردن از عروسكش يه ماشينه.
چون نميخوام وقتی بزرگ شد با ماشين دنبال عروسك بگرده و فكر كنه جايزه ماشين داشتنش يه عالمه عروسکه ،
که یکی براش بخنده ،
اون یکی براش برقصه،
یکی براش گریه کنه
بهش ياد ميدم اگه بهترين انتخاب رو كرد و مراقب انتخابش بود،
به بهترينا ميرسه.
اينارو بهش ميگم تا "پسرم" يه مرد بشه، نه يه نامرد!!!!.
فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
شب باشه ، یا روز !
زمستون باشه ، یا تابستون !
چای بخوری ، یا یه کوفت دیگه !
ضبط مسخره ات اینوره تلویزیون مسخره ات باشه ،
یا اون ورش !
یساری بخونه یا گروه پینک فلوید !
پرده پنجره کشیده باشه یا نباشه !
سیگار بکشی ، یا نکشی !
دوستات پیشت باشن ، یا نباشن !
خوش بوکننده ی هوا سرت رو به درد آورده باشه ، یا نیاورده باشه !
جواب سلام صاحب خونه رو با لبخند بدی ، یا بی لبخند !
اجلاسیه سازمان ملل
راه حلی برای آتش بس در افغانستان پیدا کرده باشه ،
یا نه !
سیگارت زَر باشه ، یا مالبرو !
تو رسانه ها و مطبوعات دیگران رو بکوبی ، یا نکوبی !
هر چه زور بزنی یادت بیاد ، یا یادت نیاد !
تیغ رو صورتت باشه ، یا صورتت زیر تیغ . . .
آره !
فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
خواب باشی ، یا خواب نباشی !
شاعر باشی ، یا کِش !
هُنرمند باشی ، یا مُنرهند !
پولت از پارو بالا بره ، یا پاروت از پول !
عاشق باشی یا کیف قاپ !
آواز بخونی ، یا گریه کنی !
عمود ایستاده باشی ، یا افقی ُ وارفته !
تلفن یه زنگ بزنه ، یا پنج زنگ !
گوشی رو برداری ، یا برنداری !
شامت نون ُ پیازچه باشه ، یا پیازچه ُ نون !
اصلن زنده باشی ، یا مُرده !
آره ! فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
همین حالا ! چند ساعت دیگه !
امروز ! فردا !
عوارض اتوبان
زمستونای بی برف !
برفای بی کلاغ !
کلاغای بی چنار !
شاعرای بی شعر !
سکته ی دوم !
اضطراب !
وقتی که تو تلویزیون بعضی پروژه ها ،
مثل تخته آوازی یه کشتی شکسته تو بغل یه غریق می افته !
لیست اسامی مُرده هایی که میشناختم و نمی شناختم !
حالا یا هرگز !
لیست قشون آغا محمد خان قاجار وقتی به تبریز حمله کرد !
لیست ِ وحشت های استالین !
لیست ِ خواب های سربازای عیال وار !
آره ! فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
خُب داره دیرم می شه !..
باید برم !
در که بسته شد ،
دیگه فرقی نداره
فاصله ات با من صد متره ، یا صد قرن !
وقتی نمی بینمت ،
چشمام باشن ، یا نباشن !
وقتی نیستی دیگه ،
برام هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
شعرم شعر باشه یا مِعر !
آره !
اینجوریه که اون جوری می شه !
نی نی !
مگه نه ؟!
امـا این روزهـا خبــر مـرگ
سخته درسم…
رسیده وقت رفتن…
به سر امتحانی که میدونم تهش ردم…
حس میکردم حرفای استاد با درسخوناشه…
اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه…
وقت امتحانو خراب کردن به برگمه…
و خودت میدونی که خراب کردم الکی جو نده…
حرفای خونوادمم که نمک زخممه…
و تنها دلخوشیمم ترم های بعدمه…
و باز منمو حسرت یه نمره ی بیست…
که استاد بنویسه، تو گوشه ی لیست…
میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم…
دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست…
توکه میدونستی دانشجوی ترم آخرتم …
بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم
فرهادم و سوز شیرین دارم
امید لقاء یار دیرین دارم
طاقت زکفم رفت ندانم چه کنم
یادش همه شب در دل غمگین دارم
آید آن روز که من هجرت از این خاک کنم
از جهان پر زده و در شاخ عدم لانه کنم
شود آیا که از این بتکده بربندم رخت
پرزنان پشت بر این خانه بیگانه کنم؟
روزگاریست که سودای بتان دین من است
غم این کار نشاط دل غمگین من است
دیدن روی تو را دیده جان بین باید
وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
یار من باش که زیب فلک و زینت دهر
از مه روی تو و اشک چو پروین من است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار
کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است
واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش
زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است
یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست
که مغیلان طریقش گل و نسرین من است
حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان
که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
نیستی و اتفاق های تلخ ساده می افتند
نیستی و ترس های کوچک بزرگ می شوند
و مهم نیست چند شنبه است !
و مهم نیست ساعت چند است !
چه احمقانه زنده ام، چه وحشیانه نیستی …
جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم
آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق
چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
...اونا عاشق هم بودن
یه روز پسر
از عشقش میپرسه:
اگه بمیرم تو چیکار میکنی؟
دختر سر به سرش میذازه و میگه:
خوشحال میشم!
پسر ساکت میشه و میره خونه!
روز بعد دختر میره دنبال پسره
ولی
هرچی که صداش میکنه پسره بیدار نمیشه!
ناگهان متوجه نامه ای میشه که کنار سر پسر گذاشته شده
نامه رو باز میکنه :
نامه رو میخونه !
داخل نامه نوشته بود :
عزیزم من بخاطر خوشحالیت همه کار میکنم
امیدوارم همیشه خوشحال بمونی
ولی از اون روز به بعد کسی لبخند دخترک رو ندید...
چه کسی گفته که من تنهایم ؟
من ، سکـوت ، خاطرات ، بغض و اشک همیشه با همیم …
بگذار تنهایی از حسودی بمیرد !
دیگه هیچی نمیخوام
نمیخوام یادم بیات ، صدای اشکای خیسم زیر تیز خنده هات نمیخوام یادم بیات ، هیچی از ناله قلبم واسه از دست دادن عمق نگات نمیخوام یادم بیات، آرزو داشتن واسه مردن زیر سنگین تمام غصه هات نمیخوام بشم فدات، نمیخوام داشته باشم حسرت بودن تو یه لحظه از شبات دیگه هیچی نمیخوام. نمیخوام یادم بیات،هیچی از برق نگات ، توی پاییز چشات، توی زرد لحظه هات نمیخوام یادم بیات، حسادت بودن تنها تکیه گات تا بگی حاضری باشم تو صدات ، تا بگی حاضری باشم خاک پات دیگه هیچی نمیخوام نمیخوام یادم بیات ، بوی عطر پیرهنات، بوی خوب بودنات بوی یک ثانیه سر گذاشتن رو شونه هات نمیخوام یادم بیات، عکس دستام تو موهات، عکس بوسیدن خاک زیر پات نمی خوام یادم بیات، هیچی از خواهش با تو بودنم ، زیر بارون شبات نمیخوام یادم بیات، حتی رقصیدن با عشق صدات، زیر شمشیر همه نخواستنات حتی از خواستن و از بودن و از خاطره هات، دیگه هیچی نمیخوام. دیگه بی تو بودناتو نمیخوام، دیگه عاشق بودن و بغض نبودن تو نگاتو نمیخوام دیگه اون غرور ریخته زیر پاتو نمیخوام دیگه هیچی نمیخوام نمیخوام یادم بیات، که شدم عروسک تو قصه هات، که شدم عاشق و دیوونه آهنگ صدات. دیگه از شکستن و باختن توی بازی هات بدم میات دیگه از بازی عشقت واسه باختن تو تموم قصه هات بدم میات به خدا بازیچه عشق تو بودن حدی داره، دیگه از عشق تو هم بدم میات دیگه هیچی نمیخوام نمیخوام یادم بیات، که تو جنگه قصه هات، منم اون عاشق سوخته تو تموم لحظه هات حتی از عشق تو هم من دیگه هیچی نمیخوام دیگه من از همه چیز، چیزی ندارم که بخوام به خدا من دیگه هیچی نمیخوام
آدم که غمگین می شود
خودش را جدا می کند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند
مورد فراموشی قرار می گیرد
و تنها تر و تنها تر می شود
آنچنان در تنهایی خود غرق می شود
که دیگر با هیچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
<-PollName->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 26
بازدید ماه : 84
بازدید کل : 16438
تعداد مطالب : 236
تعداد نظرات : 51
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
پایه دوربین سلفی
هاست لینوکس
خرید هاست لینوکس
<-PollItems->
<-PollName->
سرور مجازی
هاست لینوکس
ساعت مچی
عینک آفتابی زنانه
سرور مجازی
ساعت مچی زنانه
فیسبوک فارسی