تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 23:43 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |



تاريخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393برچسب:, | 23:41 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

تنهایی...


دوستت درم...

اندازه ی تمام غم های دنیا...

فقط تو هیچ گاه ترکم نکن...

بگذار حس کنم کسی هست که مرا در آغوش بگیرد...

بدونه هیچ چشم داشتی...

بدونه هیچ خیانتی...

با تمام وجود...

اکنون وقت آن رسیده که بگریم بر حال خودم...

بر تمام از دست رفته هایم...

شاید کسی هم بگرید...

نه برای من...

بر روی مزارم...

که سال هاست خاک خورده...

و جز خاکستر و بادهای گاه کاهی کسی سر نمیزند...

آری گریه کن بر غربتم...

بر بی کسی های طولانی ام...

بر غم های کشیده ام...

موقع رفتن بگو...

بیچاره چه غریبانه رفت...

با کوله باری از غم...

خداحافظ ای غم های دنیا...

میروم دیگر سراغم را نگیرید...

خداحافظ ای زندگی لعنتی...

که یک روز خوش را نصیبم نکردی...

خداحافظ ای رفیقان...

خداحافظ...

خداحافظ



تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 20:37 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

نشسته بودم رو نیمکت پارک.منتظر بودم که بیاد واسه قرارمون.کلاغ ها جلوم اینور اونور

میرفتن.هی میومدن نزدیکم و منم یه سنگ بهشون مینداختم که دور بشن و باز میومدن

نزدیکم.ساعت از وقت قرارمون گذشت نمیدونم چرا دیر کرد.دیگه عصبانی شدم و پاشدم که

برم.نزدیک خروجی پارک متوجه شدم دوان دوان داره میاد دنبالم.صدام میکرد ولی من توجه

نمیکردم اعصابم داغون بود.

صدای نفسای نازنینشو میشنیدم که پشت سرم داشت میومد اما توجه نکردم باز رفتم طرف

ماشین کلید بندازم که سوار شم...

ناگهان صدای ترمز ماشینی و شنیدم.

برگشتم دنیام سیاه شد..

نازنین من افتاده رو زمین سر و صورتش پر از خونه..

صدای نفس هاش دگه نمیاد.....

تو دستش یه بسته کادو شده بود که محکم گرفته بود..

حتی بعد از پایان نفس هاش..

چشمم به ساعتش افتاد...

ساعت ده و 5 دقیقه...

یه نگا به ساعت خودم کردم ساعت ده و 45 دقیقه..

یه نگاه هم به ساعت راننده ی بخت برگشته کردم..

ساعت ده و 5 دقیقه بود...

میبینین عشق قربانی لحظه های بی اوست



تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 20:34 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

 

سهراب : گفتی چشمها را باید شست !

شستم ولی

گفتی جور دیگر باید دید!

دیدم ولی

گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی…

او نه چشم های خیس و شسته ام را نه نگاه دیگرم را هیچکدام را ندید

فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت :

دیوانه باران زده...

پس من هم به دنبال تنهایی خویش میروم...

فقط کاش میدانستم که...

تا کی تنهایم...

 



تاريخ : سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, | 20:28 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

خـــــــــدای مــــــــــــــــــــــن !

نه آن قدر پاکـــــــم که کمکم کنــــی و نه آن قدر بــــــــدم که رهایــــم کنــــی ...

میـــــان این دو گمــــــــم !

هم خــــــود را و هم تـــــو را آزار میدهـــــم ...

هر چه قــــــدر تلاش کـــردم نتوانستــــم آنـــــــــــــــی باشـــــــم که تــــــو خواستـــی

و هــــــرگـــــــز دوست ندارم آنـــــی باشم که تــــو رهایـــــــم کنی ...

آن قدر بـــــــی تو تنهــــــــا هستم که بی تـــــو یعنی " هیـــــچ " یعنی " پــــــوچ"

خـــــــــــــدایا هیـــــــچ وقت رهایـــــــــم نکـــــــن ...

الهــــــــــی آمیــــــــــن



تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, | 23:19 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

خــــــدایا
نوایت را می خواهم تا موسیقی سکوت لحظه هایم باشد
نگاهت را می خواهم تا روشنی چشمهای خسته ام باشد
یادت را می خواهم تا خاطر لحظه های فراموشم باشد
دستها یت را می خواهم تا نوازشگر اشکهایم باشد
والطافت را می خواهم تا مرحم کهنه زخمهای زندگی ام باشد



تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, | 23:8 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |



تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, | 23:6 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

       دلشکستن

دلــــــــــــــــــت که شکست،
ســـــــــــــــرت را بگیر بـــــــــــــالا ..!
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش.
حواست باشد ؛ دل شکسته، گوشه هایش تیز است..
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی ،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود…

صبور باش و ساکت.
بغضت را پنهان کن،
رنجت را پنهان تر....!


تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:58 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

خداوندا نمی دانم
در این دنیای وانفسا
كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.
در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم خداوندا .
كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان كنم در دل؟
چرا با كس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . كه دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به كــس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده
كللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده
خدایا یا بتركان این غم دل را
و یا در هم شكن این سد راهم را
كه دیگر خسته از خویشم
كه دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چو درویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می كنم نجوای پنهانی
كه شاید گیرم آرامش
ولی آن هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست
و آن هم دست پاك ذات پاكت را نیازی جاودانش هست



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:54 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

شبی غمگین، شبی بارانی و سرد

مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من می گفت: تنهایی غریب است

ببین با غربتش با من چه ها کرد

تمام هستی ام بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

اگرچه تا ته دنیا صدا کرد...!!!



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:51 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

http://s3.picofile.com/file/7403132468/Delam_Gereftej_www_atrebaroon_blogfa_com_.jpg



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:31 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

http://upload.iranvij.ir/image_mordad91/68512640032139677391.gif



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:26 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

اللّهُــــــــم...

إنی أستودعک قَلبـــ♥ـــی

فلا تَجعل فیه أحدٌ غیرکــــــــــــ...

خدایـــــا...

قَلبَــــ♥ــم را بِه تـــــــــو می سِپارَم

پَس دَر آن هیچ کَســـــــــی جز خـــــــــودِت را قَرار نَده...



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:23 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

http://upload.ghashang.com/images/u6swo66pxa428582qcys.jpg

دلـــــم گرفتـــــــــــــــه ...

مثـل هـــوای ِ ابــری ِ شهــری خامـــوش

دلــــم تنـگ اسـت ...

مثـل آسمـــــــــــــان ِ بــــــی ستــاره ی ِ شـبیِ زمستــــــانـی

حــال ِ دلـــــــــــم خـــوب نیســت



تاريخ : دو شنبه 6 بهمن 1393برچسب:, | 14:15 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |