║\
║▒\
║▒▒\
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║
║░▒║..
..▓▓▓▓.
..[█▓].
.[█▓].
رفـــــیق!
زدی؟
مبـــــــارکــِــت...
ولـــــی چرا با خــــنجری که،
خـــــودم بـــرایت خـــریدم و تـــــــیزش کردم؟
میومدی از جلو میزدی دوباره خنده هاتو ببینم رفیق!
ولی بازم میزنم به سلامتی رفیقام که،
 ترکمون کردن ولی من هنوزم دوسشون دارم...
به سلامتی رفیقی که وقتی سودی براش نداری خبری ازش نیست!
رفیق به سلامتیت...!!! ★ یک کَــــلام . . . خَــــــتم کَـــلام . . . ✘ √• من مُــتــِـنَفِرَم از رَفیــــقِ لاشـــــے پَــــس ו ه
√• هَمون بِهتـــــَر که دُشمَنــــَم باشـــے ×!! ☜★



تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395برچسب:, | 21:18 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

. اگہ یک روز پسردار شدم ...
دستشو ميگيرم ميبيرم عروسك فروشی،
ميگم هركدومو دوس داري انتخاب كن.
بهش ياد ميدم اين عروسك انتخاب خودشه،
پس بايد دوسش داشته باشه،
بهش ياد ميدم دنيای پسرونش فقط ماشين بازی نيست ،
بلكه بهش قول ميدم جايزه خوب نگه داری كردن از عروسكش يه ماشينه.

چون نميخوام وقتی بزرگ شد با ماشين دنبال عروسك بگرده و فكر كنه جايزه ماشين داشتنش يه عالمه عروسکه ،
        که یکی براش بخنده ،
                   اون یکی براش برقصه،
                               یکی براش گریه کنه
بهش ياد ميدم اگه بهترين انتخاب رو كرد و مراقب انتخابش بود،
                          به بهترينا ميرسه.
اينارو بهش ميگم تا "پسرم" يه مرد بشه، نه يه نامرد!!!!.



تاريخ : سه شنبه 19 مرداد 1395برچسب:, | 21:17 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |
حسین پناهی........

فرقی نمی کنه !

گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
شب باشه ، یا روز !
زمستون باشه ، یا تابستون !
چای بخوری ، یا یه کوفت دیگه !
ضبط مسخره ات اینوره تلویزیون مسخره ات باشه ،
یا اون ورش !
یساری بخونه یا گروه پینک فلوید !
پرده پنجره کشیده باشه یا نباشه !
سیگار بکشی ، یا نکشی !
دوستات پیشت باشن ، یا نباشن !
خوش بوکننده ی هوا سرت رو به درد آورده باشه ، یا نیاورده باشه !
جواب سلام صاحب خونه رو با لبخند بدی ، یا بی لبخند !
اجلاسیه سازمان ملل
راه حلی برای آتش بس در افغانستان پیدا کرده باشه ،
یا نه !
سیگارت زَر باشه ، یا مالبرو !
تو رسانه ها و مطبوعات دیگران رو بکوبی ، یا نکوبی !
هر چه زور بزنی یادت بیاد ، یا یادت نیاد !
تیغ رو صورتت باشه ، یا صورتت زیر تیغ . . .

آره !
فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
خواب باشی ، یا خواب نباشی !
شاعر باشی ، یا کِش !
هُنرمند باشی ، یا مُنرهند !
پولت از پارو بالا بره ، یا پاروت از پول !
عاشق باشی یا کیف قاپ !
آواز بخونی ، یا گریه کنی !
عمود ایستاده باشی ، یا افقی ُ وارفته !
تلفن یه زنگ بزنه ، یا پنج زنگ !
گوشی رو برداری ، یا برنداری !
شامت نون ُ پیازچه باشه ، یا پیازچه ُ نون !
اصلن زنده باشی ، یا مُرده !
آره ! فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
همین حالا ! چند ساعت دیگه !
امروز ! فردا !
عوارض اتوبان
زمستونای بی برف !
برفای بی کلاغ !
کلاغای بی چنار !
شاعرای بی شعر !
سکته ی دوم !
اضطراب !
وقتی که تو تلویزیون بعضی پروژه ها ،
مثل تخته آوازی یه کشتی شکسته تو بغل یه غریق می افته !
لیست اسامی مُرده هایی که میشناختم و نمی شناختم !
حالا یا هرگز !
لیست قشون آغا محمد خان قاجار وقتی به تبریز حمله کرد !
لیست ِ وحشت های استالین !
لیست ِ خواب های سربازای عیال وار !
آره ! فرقی نمی کنه !
گاهی وقتا ، هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
خُب داره دیرم می شه !..
باید برم !
در که بسته شد ،
دیگه فرقی نداره
فاصله ات با من صد متره ، یا صد قرن !
وقتی نمی بینمت ،
چشمام باشن ، یا نباشن !
وقتی نیستی دیگه ،
برام هیچی با هیچی فرقی نمی کنه !
شعرم شعر باشه یا مِعر !

آره !
اینجوریه که اون جوری می شه !
نی نی !
مگه نه ؟!
عکس


تاريخ : چهار شنبه 13 مرداد 1395برچسب:, | 2:58 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |
کُــفر نمیــگویم

امـا این روزهـا خبــر مـرگ

تاريخ : چهار شنبه 13 مرداد 1395برچسب:, | 2:54 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

سخته درسم…

رسیده وقت رفتن…

به سر امتحانی که میدونم تهش ردم…

حس میکردم حرفای استاد با درسخوناشه…

اونجا بود که فهمیدم این قصه اولاشه…

وقت امتحانو خراب کردن به برگمه…

و خودت میدونی که خراب کردم الکی جو نده…

حرفای خونوادمم که نمک زخممه…

و تنها دلخوشیمم ترم های بعدمه…

و باز منمو حسرت یه نمره ی بیست…

که استاد بنویسه، تو گوشه ی لیست…

میدونی چند بار افتادم برای یه درس بگذریم…

دیگه بیست گرفتنشم برام مهم نیست…

توکه میدونستی دانشجوی ترم آخرتم …

بگو با من دیگه چرا د آخه نوکرتم



تاريخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395برچسب:, | 20:56 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

روزگاریست که سودای بتان دین من است

غم این کار نشاط دل غمگین من است

دیدن روی تو را دیده جان بین باید

وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است

یار من باش که زیب فلک و زینت دهر

از مه روی تو و اشک چو پروین من است

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد

خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

دولت فقر خدایا به من ارزانی دار

کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است

واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش

زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است

یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست

که مغیلان طریقش گل و نسرین من است

حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان

که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است



تاريخ : یک شنبه 8 فروردين 1395برچسب:, | 1:51 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

بیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم

ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم


اگرجان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد

ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم


گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن

شکارآمد به پای خود چه غم داری بزن تیرم


بیا دستم به دامان تو دستم را بگیر امشب

وگرنه انتقام زندگی را از تو می‌گیرم


بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم

ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم


اگرچه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود

بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرم

 

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است



تاريخ : یک شنبه 8 فروردين 1395برچسب:, | 1:50 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |


تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, | 22:12 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |


تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395برچسب:, | 22:2 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

جدیدترین گالری عکس های عاشقانه و متن های رمانتیک

الهی اونقدر بخندی که صدای خنده هات بشه زیباترین موسیقی کائنات.

الهی از شادی اونقدر پر بشی که سرریزش همه ی مردم دنیارو سیراب کنه…

الهی روزیت اونقدر زیاد بشه که مجرایی باشی برای رسوندن روزی خیلیا…

الهی همیشه بهترین افکار به سراغت بیان و تو درست ترین تصمیماتو بگیری…

الهی اونقدر غرق خوشبختی بشی که تا عمق بی انتهای رضایت برسی..

الهی همیشه تنت سالم باشه و عاقبت به خیر بشی..

الهی که همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشی..

و الهی که خدا همیشه هواتو داشته باشه

الهی آمین



تاريخ : سه شنبه 20 بهمن 1394برچسب:, | 15:9 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

جدیدترین گالری عکس های عاشقانه و متن های رمانتیک

نمیدانستم دلتنگی دل نازکم میکند…

آنقدر که به هر بهانه کوچکی دلم بلرزد و چشم هایم خیس اشک شود…

نمیدانستم ندیدنت کودکم میکند…

آنقدر که ساعتها گوشه ای بنشینم و با همــــــــه دنیا قهر کنم…

نمیدانستم…



تاريخ : سه شنبه 20 بهمن 1394برچسب:, | 15:7 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |
 

من به درماندگی صخره و سنگ

من به آوارگی ابر و نسیم

من به سرگشتگی آهوی دشت

من به تنهایی خود می مانم

من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید

شعر چشمان تو را می خوانم

چشم تو چشمه شوق

چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی می سپرد

تو تماشا کن

که بهاری دیگر

پاورچین پاورچین

از دل تاریکی میگذرد

و تو در خوابی

 پرستو ها خوابند و تو می اندیشی

به بهاری دیگر

به یاری دیگر

اما برای من

نه بهاری

و نه یاری دیگر

- افسوس

من و تو  دور از هم می پوسیم

غمم از وحشت پوسیدن نیست

غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است

دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

از سر این بام

این صحرا

این دریا

پر خواهم زد

خواهم مرد

 و غم تو این غم شیرین را

با خود به ابد خواهم برد



تاريخ : شنبه 21 آذر 1394برچسب:, | 19:29 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |

گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود 

 


اینك هزار بار ، رها كرده بودمت

 


زان پیشتر كه باز مرا سوی خود كِشی

 

در پیش پای مرگ فدا كرده بودمت

 


هر بار كز تو خواسته ام بر كنم امید

 


آغوش گرم خویش برویم گشاده ای

 


دانسته ام كه هر چه كنی جز فریب نیست

 

اما درین فریب ، فسون ها نهاده ای

 

 
در پشت پرده ، هیچ مداری جز این فریب


 

لیكن هزار جامه بر اندام او كنی

 


چون از ملال روز و شبت خاطرم گرفت

 


او را طلب كنی و مرا رام او كنی

 


روزی نقاب عشق به رخسار او نهی

 


تا نوری از امید بتابد به خاطرم

 


روزی غرور شعر و هنر نام او كنی


 

تا سر بر آفتاب بسایم كه شاعرم

 


در دام این فریب ، بسی دیر مانده ام


 

دیگر به عذر تازه نبخشم گناه خویش

 

 

ای زندگی ، دریخ كه چون از تو بگسلم


 

 

در آخرین فریب تو جویم پناه خویش



تاريخ : پنج شنبه 18 دی 1393برچسب:, | 23:25 | نويسنده : mohammadhoseinparsaei |
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد